در روزی که آمریکا مورخ ۲۴ ژوئن ۲۰۱۹ دفتر رهبر جمهوری اسلامی و کلیه نهادهای زیر مجموعه آن را تحت تحریم خود قرار داد، استیون منوچین، وزیر خزانهداری آمریکا، در خبری کوتاه اعلام کرد که کشورش در عرض یک هفته ظریف، وزیر امور خارجه ایران، را نیز تحت تحریم قرار خواهد داد. او دلیل این تصمیم را درخواست رییسجمهوری آمریکا اعلام کرد و بس.
ابعاد خبر تحریم دفتر آیتالله خامنهای به عنوان عالیترین مقام سیاسی-مذهبی برای اولین بار در طول چهار دهه مناقشات تهران- واشنگتن، به اندازهای بزرگ و بحثبرانگیز بود که مانع شد کمتر کسی به تصمیم بعدی آمریکا مبنی بر قصد تحریم قریبالوقوع ظریف، توجه کند. از آن روز، سه هفته سپری شد تا رویترز، نه کاخ سفید، خبر از آن داد که کاخ سفید در «لحظات آخر» از اعلام تحریم ظریف منصرف شده است.
بنا به گزارش رویترز، موضوع تحریم ظریف تا آنجا پیش رفته بود که حتی وزارت خزانهداری آمریکا پیشنویس بیانیه مطبوعاتی آن را نیز تهیه کرده بود، ولی با مخالفت مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا، از اعلام آن جلوگیری بهعمل آمد.
با این توضیح، روشن میشود که برای تحریم ظریف، در کاخ سفید اتفاق نظر وجود ندارد. اما معلوم نیست که این موضوع آیا بهکلی از دستور کار کاخ سفید خارج شده یا موقتا متوقف شده است. در هر حال، پرسش مهم این است که پیامدهای تحریم ظریف در جایگاه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، چه میتواند باشد. به چه دلیل کاخ سفید تصمیم گرفت ظریف را تحت تحریم قرار دهد، و به چه دلیل از تصمیم خود منصرف شد؟
ظریف، فاکس نیوز و گروه «ب»
طی چهار دهه مناقشات ایران و آمریکا، از آغاز تاکنون، هرگاه کاخ سفید تحریمی بر ایران وضع کرده است، معمولا تحت یکی از این سه عنوان بوده است: تحریم حقوق بشری، تحریم هستهای، تحریم مبارزه با تروریسم.
اهمیت یافتن هر یک از این سه عنوان تا آنجاست که نه تنها آمریکا، بلکه بسیاری از کشورهای جهان یا سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل که آنها نیز تحریمهایی را بر ایران وضع کردهاند، معمولا تحت یکی از این سه عنوان بوده است.
اگر چنین است، پرسشی که به ذهن متبادر میشود این است که تحریم ظریف تحت کدامیک از عناوین مزبور بوده است. آیا او اقدامی در جهت نقض حقوق بشر در ایران انجام داده است؟ آیا دست به اقدامی در جهت فعالیتهای هستهای زده است، یا دستی در تروریسم داشته است؟
پاسخ به همه این پرسشها منفی است. گرچه، مدعا این نیست که او نقض فاحش حقوق بشر در ایران را توجیه نکرده، یا در دفاع از برنامه هستهای برنیامده است، یا بازتابدهنده دیدگاه رسمی جمهوری اسلامی در تعریف یا مصداق تروریسم نیست. بهعنوان تنها یکی از دهها نمونه، کسی از یاد نمیبرد که ظریف منکر وجود زندانیان سیاسی در ایران شده است. او به عنوان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، نقش خود را در توجیه رفتار این حکومت انجام داده است و میدهد. اما این مورد، با اطلاق عنوانهای سهگانه مزبور بر او، مطابق نیست.
با این توضیح، چرا کاخ سفید در صدد تحریم او برآمده بوده است؟ بر فرض اگر این تصمیم بر بیژن زنگنه و داراییهای او با ارقام نجومی آن اعمال میشد، شاید تا اندازهای قابل فهم بود. اما ظریف نه در راس یک کارتل اقتصادی است و نه هیچ یک از آن عنوانهای سهگانه بر او صدق میکند. با این استدلال، باید دلیل دیگری در کار باشد: گروه «ب».
ظریف در آخرین سفر خود به نیویورک با شبکه فاکس نیوز (شبکه مورد علاقه ترامپ، و هوادار سیاستهای او) دیدار کرد و اصطلاح گروه «ب»، گروهی مرکب از بنیامین نتانیاهو، بولتون، بن سلمان و بن زاید، را در سطح گستردهای رایج ساخت. در این گروه، پومپئو حضور ندارد. پومپئو اینک مخالف تحریم ظریف است.
همانگونه که گفته شد، مبنای تصمیم کاخ سفید برای تحریم ظریف روشن نیست، جز آنکه آن را اقدامی در راستای سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ، ولی «تحریم غیر هوشمند»، ارزیابی کنیم.
تصمیمی خلاف عرف دیپلماتیک
دیپلماسی به زبان ساده عبارت است از دانش ارتباط میان سیاستمداران و سران کشورهای جهان. این دانش که اینک از اصول مدونی برخوردار است، ریشه در تاریخ دراز جنگ و صلح بشر دارد. ضرورت ارتباط مقامات کشورها تا آنجاست که دولتهای متخاصم معمولا تلاش دارند حتی در زمان جنگ، کانال ارتباط خود را با یکدیگر برقرار نگهدارند. چنین ضرورتی ریشه در این حقیقت عریان دارد که فقدان کانال ارتباطی، میتواند به زیانهای غیرقابل جبرانی منتهی شود، در حالی که با برقرار بودن کانال دیپلماسی، میتوان امری خطیر را کنترل کرد. در این میان، شخص وزیر امور خارجه به عنوان سکاندار دستگاه دیپلماسی هر کشوری، نقش بسزایی در این کانالهای ارتباطی ایفا میکند.
از همین روست که تصمیم تحریم وزیر خارجه ایران، تقریبا توسط همه محافل خبری، رسانهای و دیپلماتیک جهان به عنوان تصمیمی «خلاف عرف دیپلماتیک» ارزیابی شد. گواه چنین ادعایی آن است که در طول سه هفته از اعلام خبر مزبور، تقریبا هیچ کشور جهان به دفاع از این تصمیم آمریکا برنیامد. هیچ شخصیت برجستهای را در جهان نمیتوان یافت که با این تصمیم کاخ سفید موافقت کرده باشد یا آن را اقدامی «سنجیده» ارزیابی کرده باشد.
برعکس، ایمیل افشا شده از «کیم داروک»، سفیر بریتانیا در واشنگتن، که طی آن با انتقاد از ترامپ وی را شخصی «بیمنطق و بیکفایت» خوانده بود، گواه آن است که اتخاذ چنین تصمیمهای مبنی بر تحریم وزیر خارجه یک کشور، دقیقا دلیل بیمنطقی حاکم بر کاخ سفید است. از یاد نباید برد که وزیر خزانهداری آمریکا، جز «خواست» شخص ترامپ، هیچ دلیل دیگری برای تحریم ظریف اعلام نکرده بود.
شماره تلفن به ایران از یکسو و تحریم ظریف از سوی دیگر
به گمان قوی، فردی که تحت تحریم آمریکا قرار گیرد نخواهد توانست برای ورود به آمریکا روادید دریافت کند. حال تصور کنید که وزیر خارجه یک کشور به اجلاسی در سازمان ملل در خاک آمریکا (نیویورک) دعوت شده باشد، و نتواند از این کشور روادید دریافت کند. چنین مانعتراشیای قطعا مغایر تعهد آمریکا به سازمان ملل است مبنی بر آنکه در انجام وظایف این سازمان اخلالی ایجاد نکند. چنین تصمیمی در عین آنکه نشانگر تحریم غیرهوشمند است، «گل به دروازه خود» است و دلیلی بر آنکه به گفته سفیر بریتانیا، اوضاع در واشنگتن نابسامان است.
در نابسامانی حاکم بر کاخ سفید، همین بس که یک روز ترامپ برای برقرای تماس با تهران اعلام میکند که شماره تلفن ویژهای را به سفارت سوییس (حافظ منافع آمریکا) در تهران داده است تا در اختیار طرف ایرانی قرار گیرد، و از طرف دیگر، تصمیم میگیرد که وزیرخارجه همان کشور را تحت تحریم قرار دهد که حتی نتواند ویزای ورود به آمریکا برای حضور در سازمان ملل دریافت کند.